.
حتما برای شما هم پیش آمده است گاهی به هر دری می زنیم بسته میشود، به هر راهی میرویم به بنبست می رسد. ما لجوجانه برای اجابت دعاهایمان پافشاری میکنیم اما نمیشود که نمیشود.
غافل از آنکه این زیباترین معنای اجابت است. سالها بعد وقتی نگاه بر مسیر رفته میاندازیم میبینیم عجب طرحی و چه نقش زیبایی رقم خورد است حالا با گذر زمان می توانیم دلیلش را بفهمیم. کپشن را تا انتها بخوانید تا بدانید چرا
آری ذهن و قلب سال های قبل ما کوچکتر از درک حکمت بزرگ آن روزها بوده است. اینها را که میگویم فکر نکنید واژههایی است که بیخود وبی جهت کنار هم ردیف می شود تا چیزی گفته باشم…نه
من چهل بار کربلا رفتم. نذر ها کردم و نیازها…به در هر شفاخانهای سرک کشیدم تا شفای جگرگوشهام فاطمه را بگیرم اما هر بار به بن بست میرسیدم.
حالا میفهمم که من بود و نبودم را مدیون فاطمهام هستم. که اگر فاطمه نبود من از کجا میدانستم ای بی چیست؟ من دیگر چگونه میتوانستم با هفتصد و پنجاه بیمار پروانهای دیگر آشنا شوم و اصلا اگر فاطمه پروانهای نمیبود خانه ایبی در کار بود؟ من و همسرم روزگار سختی را پشت سرگذاشتیم اما به شکرانه خدا به جای خوبی رسیدیم به جایی که یک خانه به نام پروانههاست…این زیباترین حکمت ممکن زندگی من بود. خدایا هزاران و هزاران بار شکر…